لوگو آینده سازان
- اخبار استان ها

به مناسبت سالروز تولد شهید خدمت /  حماسه‌ای از عشق به شهید جمهور توسط بچه های انجمن اسلامی

هم زمان با سالروز تولد رئیس جمهور، دانش آموزان انجمن اسلامی واحد ۴ مشهد در ابتکاری زیبا به دیدار مادر شهید رئیسی رفتند. شرح این اتفاق زیبا را از زبان مهدی سرابیار مسئول انجمن مدرسه امام رضا ناحیه 4 مشهد بخوانید:

واحد ارتباطات و رسانه
1404/09/24
به مناسبت سالروز تولد شهید خدمت /  حماسه‌ای از عشق به شهید جمهور توسط بچه های انجمن اسلامی

وساطت شهید رئیسی جهت زیارت مادر بزرگوار شهید

 در سالروز میلاد فرخنده حضرت فاطمه زهرا (س)، روزی که زحمت مادران زمینی را نیز گرامی می‌داریم، دل‌های پرشور جمعی از جوانان انجمن اسلامی، به سوی انجام یک مأموریت مقدس تپید. تصمیم گرفتند که به مناسبت روز مادر، حرکتی فرهنگی بیافرینند؛ حرکتی که تجلیل از مجاهدان جبهه خدمت باشد. 
پس از رایزنی‌های بسیار، مقصد روشن شد: زیارت مادر بزرگوار شهید جمهور، آیت‌الله سید ابراهیم رئیسی، آن عبد صالح خدا که جان خویش را در راه خدمت به ملت فدا کرد .و من هم، به عنوان مسئول پیگیری، از طرف انجمن اسلامی، هفته‌ها پیش از موعد، پرچم هماهنگی را بر دوش کشیدم. 
رابط ما با خانواده شهید، یکی از بسیجیان مخلص محل بود. قرار بر این شد که در شب ولادت حضرت زهرا (س)، شب عید مادر، به محضر آن بانوی صبور گام نهیم. اما تقدیر الهی جور دیگری حکم کرده بود؛ لحظات به سرعت می‌گذشت و در تماس نهایی، خبر رسید که به دلیل کسالت مادر شهید، دیدارهای ایشان لغو شده است.
 دل‌ها سنگین شد، انگار آسمان انقلاب اسلامی را ابری گرفته باشد، و ناگهان بشارت آمد: هفته آینده، در یکشنبه‌ای مبارک – همان ۲۳ آذر، سالروز ولادت شهید رئیسی – امکان زیارت فراهم خواهد شد. روز موعود فرا رسید. جوانان دهه هشتادی، دختر و پسر، با شوری حماسی گرد آمدند. آسمان نیز دل‌پری داشت و نم‌نم باران رحمت الهی آغاز شد؛ بارانی که گویی اشک شوق فرشتگان بود.
همه پشت در منزل شهید ایستادیم، زیر باران، و زنگ را فشردیم. پاسخی نیامد. بار دیگر... باز هم سکوت. با رابط تماس گرفتیم؛ گفتند هماهنگی فراموش شده، اما دمی صبر کنید که ناگاه در گشوده شد و برادر گرامی شهید در چهارچوب درب ظاهر گردید. پس از سلامی گرم، علت حضور را جویا شد و چون ماجرا را شنید، با شرمندگی عذر خواست: مادر بزرگوار در خوابند و به دلیل کسالت، فعلا دیداری ممکن نیست.
عجب امتحانی الهی! جوانانی عاشق، به عشق شهید رئیسی، در روز میلادش، زیر باران ایستاده‌اند و اکنون باید با دل‌های پر سوز بازگردند.سلامت و آرامش مادر شهید، والاتر از هر چیز بود.گروه پراکنده شدند؛ چند نفری سوار بر وسایل نقلیه رفتند و عده‌ای زیر سایبان، در انتظار وسیله، ماندند. ناگهان فریادی بلند شد: «یک لحظه صبر کنید!» کفش یکی از همراهان که دخترکی خردسال بود در جلوی منزل شهید افتاده.دوان‌دوان به سوی در بازگشتم تا کفش را بیابم، اما اثری از آن نبود. در همین لحظه، برادر شهید را دیدم که با لبخند گفت: «شما نرفته‌اید؟ خدا را شکر، بفرمایید داخل؛ مادرجان منتظرتان هستند!» 
تعجب ما را فرا گرفت، اما این کرامت الهی بود. دوستان را خبر کردم و همه با شادی حماسی وارد شدیم. دور هم نشستیم، مدحی در ستایش اهل بیت (ع) خواندیم و صلواتی فرستادیم. چشمان مادر شهید، چشمه‌ای از اشک شد. از قاب عکس شهید رئیسی که همراه آورده بودیم، خاطره‌ای شیرین برایمان گفت و دل‌ها را به نور ایمان روشن کرد.زمان کوتاه بود، اما دعای خیر آن مادر صبور، همچون تیری به قلب دشمنان نشست. خداحافظی کردیم و بیرون آمدیم. در بیرون، ولوله‌ای برپا بود؛ همه می‌گفتند: «واقعاً چه زیبا!» و اشک شوق در چشمانشان جاری بود یکی از حاضران گروه گویا تعریف کرده بود که مادر شهید فرموده بودند: در خواب، شهید رئیسی را دیده‌اند که می‌گوید: «مادرجان، مهمان دارم؛ برایشان چای بیاورید.» همین که کلام شهید تمام می شود، مادر از خواب بیدار شده و برادر را دوان به دنبال ما فرستاده‌اند.عجب وساطتی و چه چای دبش و پر برکتی بود! یاد چایخانه حرم امام رضا (ع) را زنده کرد. 
ای شهید عزیز، خدا حفظت کند! اکنون فهمیدیم که وقتی می‌گویند «شهدا زنده‌اند و ما مرده‌ایم»، یعنی چه. تو همچنان میزبانی مهربان هستی آگاه به اینکه راهت در دل‌های نسل جدید، جاودانه می‌درخشد. این حماسه کوچک، گواهی است بر اینکه خون شهیدان، این انقلاب را زنده نگه داشته و مشت محکمی است بر دهان بدخواهان.


اخبار مرتبط

نظرات شما

نظرات ارسالی توسط شما ، پس از تایید منتشر خواهد شد.

تمامی حقوق مادی و معنوی این وبسایت متعلق به اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانش‌آموزان می باشد.